وقتی عبدالرضا لشکری به خانه بر میگشت به مادرش میگفت: سلام به روی ماهت، به اون نگاه نازت، مامان من، عزیز من، یک بوس بده. میگفتم: بسه دیگه پسرم، بچه که نیستی!
به گزارش گروه حماسه و مقاومت مدیریت استراتژیک، خدیجه جعفری موقعی که مجیدش به شهادت رسید، عید قربان بود و در مکه حضور داشت، همسرش درباره شهادت پسرش چیزی به او نگفت تا اینکه به تهران رسیدند و بلندگو اعلام کرد: خانواده شهید لشگریان به دفتر مراجعه کنند. آن لحظه همسرش با نگرانی به او گفت: حاج خانم، اگر یکی دیگر از بچهها شهید شده باشد چه میکنی؟ او تنها گفت: الهی شکر.
پدر و مادر شهیدان لشکریان مادر همه شهدایی که در بهشت زهرا بود! البته مادر شهیدان عبدالرضا و مجید لشکریان میدانست که پنجمین فرزندش به خاطر خوبیهای زیادی که دارد در این دنیا ماندگار نیست. موقعیهم که عبدالرضا شهید شده بود، شب هنگام خیلی دلش میخواست سرخاک فرزند شهیدش برود، در عالم خواب دید سر خاک عبدالرضا خوابش برده است و وقتی بیدار شد، دیدم همه جا تاریک است و تنها است. اما خانمی آنجا بود، به او گفت: تو تنها نیستی. خدیجه خانم در عالم خواب به آن خانم گفت: شما هم مادر شهید هستی؟ اما آن خانم جواب داد: من مادر همه این شهدا هستم.